جدول جو
جدول جو

معنی گت کلا - جستجوی لغت در جدول جو

گت کلا
از توابع بندپی منطقه ی واقع در بابل
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گل کلم
تصویر گل کلم
نوعی کلم با گل هایی به شکل تودۀ سفید اسفنجی و سفت
فرهنگ فارسی عمید
(کَ)
دهی است از دهستان زانوس رستاق بخش مرکزی شهرستان نوشهر. واقع در 40هزارگزی جنوب نوشهر و 9هزارگزی پول. محلی کوهستانی و هوای آن سردسیر و سکنۀ آن 400 تن است. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات، ارزن و لبنیات و شغل اهالی زراعت است. زمستان برای تأمین معاش به قشلاق کجور میروند و شغل بیشتر آنها زغال سوزی و چوب بری است. در کوههای آن معدن مس و طلا وجود دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(کَ کَ)
دهی است از ناحیۀ نشتا به تنکابن. (سفرنامۀ مازندران رابینو بخش انگلیسی ص 106)
لغت نامه دهخدا
(پَ لَ کَ)
نام دیهی در تنکابن. و بدانجا درختان مرکبات بسیار است. (سفرنامۀ مازندران و استراباد رابینو ص 24 و 106)
لغت نامه دهخدا
(کَ کُ)
مخفف کج کلاه. (یادداشت مؤلف) :
شاه کج کلا
رفته کربلا
ما شدیم اسیر
از دست وزیر
نان شده گران
یک من یکقران.
(یادداشت مؤلف).
و رجوع به کج کلاه شود
لغت نامه دهخدا
(کَ تَ)
دهی است از دهستان نور مازندران. (از سفرنامۀ مازندران رابینو ص 110)
لغت نامه دهخدا
(کُ لَ)
دهی از دهستان دشت سراست که در بخش مرکزی شهرستان آمل واقع است و 120 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(گِ لَ / لِ کَ)
دهی است از دهستان اسفیورد شورآب بخش مرکزی شهرستان ساری که در 9000گزی جنوب باختری ساری و 3000گزی جنوب راه شوسۀ ساری به شاهی واقع شده است. هوای آن معتدل و مرطوب و سکنۀ آن 470 تن است. آب آنجا از چاه تأمین میشود. محصول آن غلات، پنبه، توتون، سیگار، نیشکر و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. زمستان گله داران سوادکوه برای تعلیف گوسفندان از مراتع این ده استفاده می نمایند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(گُ لِ کَ لَ)
معروف است و آنرا ترشی کنند و خورند
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان کسلیان است که در بخش سوادکوه شهرستان شاهی قرار گرفته و دارای 100 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(گَ گِ)
دهی است از بخش بندپی شهرستان بابل که در 26000گزی جنوب بابل واقع شده است. هوای آن معتدل مرطوب و مالاریائی و سکنه اش 380 تن است. آب آن از سجادرود تأمین می شود. محصول آن برنج، غلات ومختصر چای و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. در سالهای اخیر یک باغ چای به مساحت ده هکتار در این ده احداث شده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
دهی است از دهستان بیشه از بخش مرکزی شهرستان بابل، در 5 هزارگزی جنوب شرقی بابل و یک هزارگزی جادۀ بابل به شاهی در دشت معتدل مرطوب واقع است و 110 تن سکنه دارد. آبش از فاضل آب چشمۀ جنید و محصولش نیشکر و پنبه و برنج و غلات و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
از توابع دهستان ساری
فرهنگ گویش مازندرانی
نام مکان و رودخانه ای که از ارتفاع، ۰۰ متری کوه های قل بلاع
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع زوار واقع در شهرستان تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی
کلاه کثیف و بویناک کچل ها
فرهنگ گویش مازندرانی
سر بزرگ
فرهنگ گویش مازندرانی
مادر بزرگ، مادر بزرگ مادری
فرهنگ گویش مازندرانی
نهری قدیمی که آب زراعتی لرگان و پول کجور را تأمین می کند
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی در شمال کتول
فرهنگ گویش مازندرانی
چله ی بزرگ، چهل روز اول زمستان
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان بالاتجن قائم شهر، از توابع دهستان بنافت
فرهنگ گویش مازندرانی
سربرهنه
فرهنگ گویش مازندرانی
کوزه ی کوچک، تنگ
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان بالاتجن قائم شهر
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی بازی
فرهنگ گویش مازندرانی
علفی است که نام لاتین آن id neoombioosecisoom می باشد
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی در دهستان بلده ی کجور
فرهنگ گویش مازندرانی
کلاه پشمی
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی از دهستان چهاردانگه سورتچی ساری
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان کمررود نور، بطاهر کلا
فرهنگ گویش مازندرانی
نام روستایی در نور
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع ساری
فرهنگ گویش مازندرانی
بابا بزرگ، بابا، در تحقیر افراد ابله، ساده و عامی به کار
فرهنگ گویش مازندرانی